تحقیق رشد و تکامل حرکتی در طول عمر

تحقیق رشد و تکامل حرکتی در طول عمر تحقیق رشد و تکامل حرکتی در طول عمر

دسته : تحقیق

فرمت فایل : word

حجم فایل : 71 KB

تعداد صفحات : 135

بازدیدها : 548

برچسبها : دانلود تحقیق پیشینه تحقیق

مبلغ : 5000 تومان

خرید این فایل

تحقیق رشد و تکامل حرکتی در طول عمر

تحقیق رشد و تکامل حرکتی در طول عمر 

رشد و تکامل حرکتی در طول عمر   کاتلین. م. هی‌وود

کاربرد رشد حرکتی را در بعد از دوره‌ی کودکی و تا پایان عمر جایز می‌دانیم.

مهارت‌های حرکتی به‌طور معمول در اواخر دوره‌ی نوجوانی و در دوره‌ی جوانی کامل می‌شوند.

واژه‌شناسی در رشد حرکتی

1) نمو (growth): معنی نمو افزایش کمی در اندازه است.

منظور از نمو جسمی افزایش توده یا اندازه جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است. یعنی واحدهایی که از پیش بخش‌های مختلف بدن را تشکیل داده‌اند. مثلاً پاها از نظر طولی بلندتر می‌شوند نه این‌که یک بخش تازه به پا اضافه شود.

موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شود، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر می‌شود. دوره‌ی نمو جنسی (تغییر در اندازه مطلق) در انسان معمولاً از زمان لقاح تا سنین 22-19 سالگی است.

2) رشد (development): واژه‌ی رشد مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری می‌کند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر می‌شود. یعنی حالتی که فرد می‌تواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد.

رشد ممکن است به شکل تغییر کمی و کیفی یا هر دو رخ دهد. لذا رشد حرکتی فرآیندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارت‌های پیچید‌ه‌ی حرکتی و در نهایت، انطباق مهارت‌ها که همراه با فرارسیدن پیری صورت می‌گیرد پیشرفت می‌کند. این فرآیند تنها به دوره‌ی نمو جنسی محدود نمی‌شود. رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.

3) بالیدگی (maturation): این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یافته اندام یا پیشرفت یک سیستم در بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی می‌شود که در واقع حالت بهینه یکپارچه‌شدن سیستم‌های مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولیدمثل است.

پیرشدن یا فرآیند افزایش سن: واژه‌ی پیرشدن علی‌رغم سن تقویمی بر فرآیند نمو در پیری دلالت می‌کند. به طور اخص پیرشدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم ملکولی، یافته‌ای و ارگانیزمی ارجاع می‌دهد.

غیر از وقایعی مانند تولد و آغاز دوره‌ی ماهیانه، دوره‌های سنی از یکدیگر جدا نیستند و این نشانه‌ای از ماهیت دائمی بودن رشد و نمو و بالیدگی است.

سنین تقویمی برای دوره‌های مختلف رشد:

دوره‌ی رشد                 سن تقریبی

پیش از تولد

رویانی                    8-2 هفتگی

جنینی                     8 هفتگی تا تولد

نوزادی                    تولد تا 4 هفتگی

طفولیت                تولد تا 1 سالگی

کودکی

کودکی اولیه (پیش دبستانی)      6-1 سالگی

کودکی ثانویه (پیش نوجوانی)     10-6 سالگی

نوجوانی

دختران                    8 یا 10 تا 18 سالگی

پسران                     10 یا 12 تا 20 سالگی

بزرگسالی

جوانی                     40-18 سالگی

میانسالی              60-40 سالگی

سالمندی               60 سالگی به بالا

ملاک‌های مرحله‌ از دیدگاه پیاژه:

1) خصلت اصلی مرحله تغییر کیفی است یعنی این‌که آن مرحله شامل رفتار تازه‌ای شود که در مرحله‌ی قبل مشاهده نمی‌شد. (مثلاً کودکی که قبلاً نمی‌توانست با دو پا بپرد الان این عمل را انجام می‌دهد)

2) مراحل بعدی نتیجه‌ی پیوستگی و همجوشی مراحل قبلی است. خصلتی که به آن یکپارچگی مرتبه‌ای گویند. (مثلاً کودک از پرش با یک پا به پرش با دوپا پیشرفت می‌کند و هر مرحله روی مرحله‌ی قبل بنا می‌شود)

3) در هر مرحله رفتار به طور تدریجی ظاهر می‌شود و با رفتار مرحله‌ی قبل از طریق فرآیند تحکیم ترکیب می‌شود (مثلاً موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای را یاد می‌گیرد این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتاب‌کننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمی‌دارد انجام می‌دهد)

4) کودک رفتار مرحله‌ی قبل را دوباره‌کاری می‌کند به‌طوری‌که پس از مدتی برگشت به مرحله‌ی قبلی غیرممکن می‌شود.

5) مراحل دوره‌های انتقالی هستند یعنی این‌که از یک مرحله به مرحله‌ی دیگر منجر می‌شوند لذا تنظیم وجود آن‌ها عملی نیست. (از مرحله‌ی 1 به 2 و از 1 به 3 نه از 1 به 3 و دوباره به 2)

6) کلیه‌ی افراد باید از طریق مراحل مشابه پیشرفت کنند و مراحل را نمی‌توان به صورت جهشی گذراند.

7) حرکت به طرف مرحله‌ی تازه با عدم تعادل بین ساختارهای ذهنی کودک و محیط تحریک می‌شود این فرآیند تعادل در پایان هر مرحله به طور نسبی پایدار است لیکن در دوره‌ی انتقال بین مراحل، ناپایدار می‌گردد. کودکان در پایان هر مرحله رفتار همسانی را نشان می‌دهند. لیکن هنگام انتقال به مرحله‌ی بعدی ممکن است رفتار ناهمسانی را به نمایش بگذارند.

8) فرد چیزی را که پیاژه کلیت ساختاری نامیده است به عنوان الگوی رفتاری در هر مرحله حفظ کرده از ارتباط بین آن‌ها واحد نظام یافته‌ای را به وجود می‌آورد تمامی شیوه‌های مختلف رفتار، خصلت‌های رفتاری آن مرحله را نشان می‌دهند.

9) برای افراد این امکان وجود دارد که الگوی رفتاری معین یا سطحی از تفکر را بدست آورند اما بلافاصله آن رفتار تازه را در کلیه‌ی وضعیت‌ها و کارهای ممکنی که در پیش‌رو دارند به کار نبرند، این فاصله‌ی زمانی درام کاربرد رفتارهای جدید در یک مرحله را رفتار جابه‌جا شده‌ی افقی گویند (تغییرات مرتبه‌ای در رفتار را که با این خصلت‌ها منطبق می‌شوند مراحل گویند)

دیدگاه‌های زیستی در برابر دیدگاه‌های روانشناختی:

معمولاً رشد از دو دیدگاه زیستی و روانشناختی ملاحظه می‌شود. در دیدگاه زیستی، بخش‌های مختلف بدن و بافت‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرند. این مطالعه در بعضی از اوقات در سطح سلول و در پاره‌ای از مواقع در سطح ارگانیسمی انجام می‌شود.

در دیدگاه روانشناختی، ا نسان در مقام یک موجود عاطفی و متفکر مطالعه می‌شود که رفتار او بازتابی از فرآیند رشد است.

نظریه‌های رشد:

1) دیدگاه بالیدگی: در دهه‌ی 1930 توسط آرنولد گزل مطرح شد.

نظر مهم او در مورد رشد، تحت تأثیر نظریه به بازپیدایی بوجود آمد- تصور ما از پدیدآیی فردی یا رشد انسان، بازتابی از پدید آیی نوعی اوست.

کزل معتقد بود که تاریخ هستی و تکامل انسان، تعیین‌کننده نظم و توالی ثابت رشد است و میزان توالی رشد به طور فردی تعیین می‌شود. او بالیدگی را به عنوان فرآیند کنترل شده از طریق عوامل درونی (ژنتیکی) و نه خارجی (محیطی) بیان کرد. او چنین تصور می‌کرد که عوامل محیطی به بطور موقت در میزان رشد تأثیر می‌گذارند. زیرا عوامل ارثی نهایتاً کنترل رشد را به عهده دارند.

سورتل مک گروه تغییرات رفتار حرکتی را ناشی از رشد دستگاه عصبی فرض کرد. او بالیدگی دستگاه عصبی مرکزی (CNS) را عامل راه‌اندازی برای ظهور مهارت‌های جدید دانست. (سیستم عصبی مرکزی، سیستم اصلی کنترل‌کننده است)

متخصصان رشد به سیستم عصبی به عنوان تنها دستگاهی که پیشرفت رفتار را راه‌اندازی می‌کند می‌نگرند در نقشی برای سایر سیستم‌ها قائل نیستند. و نیز رشد را یک تغییر کیفی می‌دانند.

2) دیدگاه توصیفی: این دیدگاه به توصیف کیفی حرکت و تغییر ضوابط گروه‌های سنی تأکید داشت.

الف) شاخه‌ی توصیفی- هنجاری: لپن شاد. گلاسو. رادیک (دهه‌ی 1950)

رشد حرکتی را می‌توان از طریق ضوابط گروه شی توصیف کرد.

هر چند این افراد تحت تأثیر دیدگاه بالیدگی قرار داشتند اما توجه خود را در تأثیرات رشد متمرکز کردند تا فرآیندهای اساسی رشد که در زمینه‌ی بدست آوردن نتایج مهم بود.

ب) شاخه‌ی زیست- مکانیکی: کلاسو و هالورسون (دهه‌ی 1960)

رشد حرکتی را می‌توان توالی پیشرفت در الگوهای حرکتی تعریف کرد.

رشد یک فرآیند کمی است.

3) دیدگاه رفتاری: بیشتر دیدگاه‌های رفتاری، فرد را یک موجود واکنشی می‌دانند که تحت تأثیر محرک‌های خارجی است و نسبت به آن‌ها خود واکنش نشان می‌دهد. از این نظر، ارتباط محرک و پاسخ واحدهای اساسی رفتار هستند.

نظریه‌ی یادگیری اجتماعی باندورا: باندورا به تقویت پاسخ نسبت به یک محرک به عنوان یک وسیله‌ی قدرتمند که می‌تواند رفتار را شکل دهد می‌نگرد. او هم‌چنین بسیاری از رفتارهای یاد گرفته شده را تقلید از مدل‌های موفقیت‌آمیز، نسبت می‌دهد. به عبارت دیگر، تقویت مشاهده‌ای به عنوان یک تقویت مستقیم بسیار ارزشمند است.

رفتارگرایان در مقابل طرفداران دیدگاه بالیدگی مثل کزل بر آثار محیطی در رشد تأکید دارند. باندورا این اصل مسلم رفتاری را در حد متوسط می‌داند. او به مفهوم تقابل بین فرد در محیط اصرار می‌ورزد.

از دیدگاه نظریه‌ی یادگیری اجتماعی: 1- از تقویت و پاداش برای پالایش رفتار و دستیابی به مدل درونی استفاده می‌شود. 2- رفتار با تقویت‌های مستقیم و تقلیدی شکل می‌گیرد.

4) از دیدگاه شناختی (ارگانیسمی): طرفدار اصلی این دیدگاه ژان پیاژه است. نظر او حاکی از ان است که فرد در محیط بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند به عبارت دیگر، بین فرد در محیط تعادل روی می‌دهد. که فرد غیرفعال نموده بلکه در مقابل جنبه‌های یعنی از محیط کاملاً فعال است.

اصول پایه: رشد شامل عملکرد افراد بر روی محیط زندگی خود است. فرد یک موجود کنشی است به تغییرات کمی و کیفی اعتقاد دارند.

خرید و دانلود آنی فایل

به اشتراک بگذارید

Alternate Text

آیا سوال یا مشکلی دارید؟

از طریق این فرم با ما در تماس باشید